صاحب منصبان عزیز با دستمایه قرار دادن دین به هر موضوعی حتی اجتماعی دست اندازی میکنند و تمام تقصیرها را گردن بی دینی و تمام پیشرفتها را مدیون دین میدانند. ( در این موضوع که دین یعنی باور شدید قلبی و با باور قلبی به هر چیز ، حتی به یک چیز موهوم میتوان به نتایجی خارق العاده رسید شکی نیست )

چندیست که موضوع وارونگی هوا در تهران و اکثر شهرهای بزرگ معضلی شده است برای ساکنان و از گوشه و کنار شنیده میشود که تقصیرها به گردن کفر و لاابالی گری عده ای از مردم است. وضع خشکسالی امسال که گریبان کشور را گرفته است ، سال آتی کشاورزی را شدیدا تهدید میکند و همینطور خطر زلزله که به گفته بسیاری از صاحبان تریبون نمادی از بی دینی عده ایی جاهل شناخته میشود.

نگاهی هرچند اجمالی به اوضاع آب و هوایی اروپا نشان از سال آبی پربار آنان دارد و هیچگونه نشانی هم از زلزله در میان بلادشان دیده نمیشود.

هر چند بسیار تلاش میکنم که به چراها فکر نکنم ولی باز ضمیر ناخودآگاه من به آنسو کشیده میشود که چگونه است ما ، کشوری صاحب دین و مردمی متدین چنین دچار خشکسالی و اضطراب زلزله و وارونگی هوا هستیم و آنان در آنسوی دنیا بدور از تمام این دغدغه ها و خرافات چه آسوده زندگی میکنند.

جایی از دکتر شریعتی میخواندم که: هی با خودم فکر میکنم چگونه است که ما در این سر دنیا عرق میریزیم و وضعمان اینگونه است و آنها در آن سر دنیا عرق میخورند و وضعشان آن است !!!! نمیدانم مشکل در نوع عرق است و یا در نوع ریختن و خوردن.

برای من که سوال بزرگیست. برای شما را نمیدانم.

اما به قول ابوالعلاي معري (ذكر منبع از هبوط،دكتر شريعتي ):اهل زمين دوجورند ،يا عقل دارند ودين ندارند ويا دين دارند وعقل ندارند ...