بعد تو کار چشمهایت را هوا نکرد

گفتم خدا کند که بمانی، خدا نکرد

حتی شفاعت همهء مومنان شهر

من را از این جهنم بی تو رها نکرد

اصلا چه شد که عشق از این قصه رو گرفت؟

با این دوپای خسته کسی خوب تا نکرد

شاید فرشتهء من و تو خواب مانده بود

شاید کسی برای من و تو دعا نکرد

دستی که سرنوشت مرا بی تو مینوشت

راه مرا از چشمهای تو جدا نکرد

شعری که با صدای تو آرام میگرفت

بعد از تو چشمهای خود را بست و وا نکرد

میخواستم بگیرمت از دل، دلم گرفت

اما به چشمهای ترم اعتنا نکرد

بعد از تو مرگ علت پیچیده ایی نداشت

دیدی که !! کار چشمهایت را هوا نکرد