نشسته ای و نگاه تو خیره بر ماه است * همیشه دلخوری ات با سکوت همراه است
خدا کند که نبینم هوای تو ابریست * ببخش! طاقت این دل عجیب کوتاه است
همیشه دل نگران تو بوده ام، کم نیست * همیشه دل نگران کسی که در راه است
بتاز اسب خودت را ولی مراقب باش * که شرط بردن بازی، سلامت شاه است
نمیرسد کسی اصلا به قلهء عشقت * گناه پای دلم نیست، راه بیراه است
به کوه رفته به بادم نسیم تو فهماند * که کاه هرچه که باشد همیشه یک کاه است
ببند پای دلم را به عشق خود، این دل * شبیه حضرت چشم تو نیست، گمراه است
به بغض چشم تو این شعر اقتدا کرده است * که طاعت شب و روزش اقامهء آه است
قصیده هرچه کند عشق را نمیفهمد * عجیب نیست که چشمان تو غزلخواه است
تو هستی و همهء درد شعر من اینجاست * که با وجود تو بغضم شکستهء چاه است
+ نوشته شده در ۱۳۸۹/۰۴/۰۱ ساعت توسط حمید آفتاب
|
برای آنانکه مفهوم پرواز را نمیفهمند هر چقدر اوج بگیری کوچکتر میشوی